انجمن علمی پژوهشی مطالعات زنان

انجمن علمی پژوهشی مطالعات زنان

انجمن مطالعات زنان٫ زنان در اسلام٫ آشپزی٫ خانواده٫ کودکان٫ احکام بانوان٫ مقالات درباره زنان٫ نشست ها و کارگاه ها
انجمن علمی پژوهشی مطالعات زنان

انجمن علمی پژوهشی مطالعات زنان

انجمن مطالعات زنان٫ زنان در اسلام٫ آشپزی٫ خانواده٫ کودکان٫ احکام بانوان٫ مقالات درباره زنان٫ نشست ها و کارگاه ها

مقالة: فمینیسم و پیامدهای آن

فمینیسم و پیامدهای آن

نویسنده: سمیه سادات فاضلی

کارشناسی مطالعات زنان

چکیده

واقعیت این است که ظهور فمینیسم و رواج آن نشانه بحران در تفکر معاصر غربی و محصول رنسانس است که در ستیز با واقعیات طبیعی و داده های علمی روان شناختی و زیست شناختی قرار دارد. فمینیسم در تمامی شاخه ها و جلوه هایش، هدف و نتیجه ای جز ایجاد اختلاف و ناسازگاری بین دو جنس و تشدید بحران عدم تفاهم انسان ها ندارد. فمینیست ها با نادیده گرفتن نقش ها و کارکردهای ویژه زنان و مردان، سعی در ایجاد یک همانندی مصنوعی بین زن و مرد دارند. اندیشه فمینیستی از آثار تفکران سکولاریسم، لیبرالیسم و اومانیسم است و تنها در قلمرو هوس مداری و آزادی مطلق و عدم توجه به وحی و احکام دینی قابل طرح است و لذا به هیچ وجه با حقیقت و ماهیت دینی نسبتی ندارد، به همین جهت شعارهای سطحی فمینیستی برای جامعه اسلامی ما وصله ای ناچسب است و کسانی که در صدد ارائه تفسیرهای ناصواب و بدون ضابطه و تخصصی از متون دینی، نوعی فمینیسم اسلامی را پدید آورند، در واقع به دامان التقاط و روشنفکری یا عوام فریبی غلتیده اند. در اسلام، زن و مرد از حقوق مساوی، اما غیر مشابه و یکنواخت برخورداند و حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی، با رعایت موازین شرعی و اخلاقی و تناسب شغلی، مطلوب بلکه احیاناً واجب است و فقها و حقوقدانان ما نیز باید با روشن بینی و در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان البته با رعایت معیارها و اصول صحیح و ضابطه مند استنباط، در فهم متون دینی تلاش بیشتری کنند و راه کارهای عملی تر و به روز ارائه دهند و در جهت جلوگیری از ستم بر زنان و بدرفتاری با آن ها و نیز تضمین حقوق مشروع آن ها بکوشند.

در اسلام، خانواده هسته اصلی جامعه است از این رو با تأکید بر ازدواج، ارتباطات جنسی بی بند بار و بی قید و شرط را ممنوع دانسته است.[1] در این راستا، حفظ حجاب را واجب، نگاه به نامحرم را محدود و در صورت هوس آلود بودن حرام دانسته است.[2] چرا که هم مضرّ به کمال شخصی انسان است و هم تزلزل، تضعیف و انهدام خانواده را در پی دارد. اسلام، برای حفظ انتساب فرزندان به پدر و مادر و جلوگیری از اختلاط انساب و پیدایش فرزندان بی پدر و مادر و نامشروع، تعدد همسر را برای زنان جایز ندانسته است. اما تعدد زوجات را برای مردان به عنوان یک حالت استثنایی و چاره جویی و دوراندیشی واقع بینانه، با رعایت محدودیت ها و شرایطی پذیرفته است و تزویج ازدواج موقتکه بر خلاف نظریه زوج آزاد، همراه با تعهد و مسئولیت هایی است به عنوان یک ضرورت پذیرفته شده است. نهایت آن که در زندگی مشترک اصل بر همدلی و همراهی است و قوانین حقوقی تنها بیانگر مرزهای زندگی است و اگر بخواهیم زندگی خانوادگی را صرفاً در چارچوب قوانین حقوقی ترسیم یا تفسیر کنیم، درست مانند این است که چهره یک جامعه را از منظر قوانین جزایی که برای متخلفان وضع شده است، به تصور بکشیم، اخلاق و حقوق مکمل یکدیگرند، نه اخلاق و نه حقوق هیچ یک به تنهایی کافی نیست، بلکه باید در کنار هم و مکمل هم باشند، به همین جهت در اسلام در کنار سایر قواعد حقوقی، تشکیل خانواده را به عنوان ایجاد یک کانون گرم که محل تسکین خاطر و آرامش و آسایش روحی باشند... لتسکنوا الیها[3] می ستاید. و به رابطه مبتنی بر مودّت و رحمت و همزیستی مساعدت آمیز بلکه عاشقانه و جعل بینکم مودّة و رحمة[4] دعوت می کند.

واژه شناسی فمینیسم

فمینیسم[5] را گاه به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان و گاهی به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی معتقد است، معنا کرده اند. این واژه، با اندکی تغییر در تلفظ، در زبان های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود و از ریشه Feminine که معادل Feminine در فرانسوی و آلمانی می باشد، اخذ شده است. کلمه Feminine به معنای زن یا جنس مونث است که خود از ریشه لاتینی Femina گرفته شده است.

از قرار معلوم، واژه «فمینیست » نخستین بار در 1871 در یک متن پزشکی به زبان فرانسه برای تشریح گونه ای وقفه در رشد اندام ها و خصایص جنسی بیماران مردی، که تصور می شده است از خصوصیات زنانه یافتن تن خود رنج می برند، نوشته شده است. یک سال بعد یک نویسنده ضد فمینیست فرانسوی، این واژه را برای اشاره به زنانی که مردانه رفتار می کنند به کار برد. گرچه در فرهنگ پزشکی، معنای فمینیسم ، خصوصیات مردانه یافتن زنان به کار رفت. استفاده از این واژه تا دهه شصت و هفتاد میلادی، برای اشاره به تشکل های زنان مرسوم نبود و کاربردی محدود در ارتباط با مسائل خاص و گروه های مرتبط با مسئله حقوق زنان، متداول و فراگیر شده است.[6] در زبان فارسی، معادل هایی چون «زن گرایی» ، «زن وری» ،[7] « زنانه نگری» و « آزادی خواهی زنان» برای این واژه پیشنهاد شده است که البته نمی توان نارسایی برخی واژه ها را در بیان حقیقت فمینیسم نادیده گرفت.

شاید بتوان با نگاهی به سیر تاریخی فمینیسم تا حدودی وجه اختلاف در تفسیر این واژه را دریافت. فمینیسم ابتدا جنبش اجتماعی زنان فرانسه و دیگر کشورهای مغرب زمین در برابر نابرابری های حقوقی، اقتصادی و سیاسی، و اعتراض به عدم تعادل در اصلاحات نوین بود. اصلاحات قانونی از دهه 1890 حق رأی همگانی مردان را به رسمیت شناخت و همین مسئله، تبعیض میان زن و مرد را بیش از گذشته، آشکار کرد. از این رو، توجه به اصلاحات حقوقی و سیاسی، نقطه بارز موج اول فمینیسم است و بر همین اساس می توان آن را نهضت دفاع از حقوق زنان دانست.

فمینیسم موج دوم که از دهه 1960 و با طرح افکار ایدئولوژیک در تحلیل علل فرودستی زنان و ترسیم آرمان فمینیستی آغاز شد،[8] در دهه هفتاد به طرح مباحث زنانه در علوم انسانی پرداخت و در دهه هشتاد، نگاه خود را به معرفت شناسی فمینیستی معطوف کرد و به نقد کلی فلسفه، معرفت شناسی و تولید دانش پرداخت.[9]

بر این اساس، موج دوم، مبتنی بر نظریه پردازی های مشخص علمی شکل گرفت. بنابراین، می توان گفت آنان که جنبش اجتماعی زنان را معادل فمینیسم دانسته اند به جنبه های ایدئولوژیک آن ( فمینیسم موج دوم) توجه چندانی نداشته اند.[10]

تاریخ فمینیسم

فمینیست ها متهم شده اند که تاریخ را به نفع خود مصادره کرده اند، زیرا آنان می کوشیدند تا تمامی مبارزات زنان و نوشته هایی را که از فرودستی زنان انتقاد نموده اند، بخشی از تاریخ مبارزات فمینیستی بدانند؛ حال آنکه بسیاری از این اقدامات، صرفاً مطالباتی جزئی و موردی، از سوی فرد یا گروهی از زنان بوده است و نمی تواند نمایانگر میل به برابری طلبی آنان در تمامی زمینه ها باشد. چنین مطلبی شبیه ادعای فمینیست های داخلی است که مبارزات گروهی از زنان در نهضت مشروطه یا مطالبات آنان در زمینه آموزش زنان به عنوان تاریخچه فمینیسم در ایران، مطرح می کنند، حال آن که آن ها صرفاً مطالباتی خاص داشتند و خواهان برابری کامل حقوقی، سیاسی و اقتصادی نبودند. چنین اشکالی آن گاه وارد به نظر می رسد که چنین اقداماتی از سوی زنان به عنوان نقطه شروع مبارزه و برداشتن قدم اول برای دست یابی به برابری مطرح نشده باشد. چنان که تاریخ نشان می دهد، دست کم برخی از نویسندگان به برابری زن و مرد اندیشیده و درباره آن مطلب نوشته اند، گرچه می توان اطمینان یافت که بسیاری از زنانی که برای حق مالکیت و حق رأی، مبارزه می کردند، در میان خود تصویری از برابری کامل نداشته و به آن نمی اندیشیده اند.

به هر حال، برخی شروع موج اول فمینیسم را که به «جنبش حق رأی» معروف شد، از سال 1792 ( زمان انتشار مقاله ای از نویسنده انگلیسی، ماری ولستون گرافت با نام دادخواستی برای زنان) دانسته اند. این کتاب که علیه ژان ژاک روسو و موضع انقلاب فرانسه و بورژوازی کشورهایی که دختران را از برابری منع می کردند، نوشته شده بود، زمینه های طرح مباحث حقوقی زنان را پس از انقلاب فرانسه در کشورهای غربی بیش از پیش فراهم کرد.

در انگلستان، سال 1825 نخستین بیانیه در دفاع از حقوق زنان با امضای ویلیام تامسون انتشار یافت. در فرانسه، اعلامیه حقوق و وظایف زنان که در آن باز شدن درهای مشاغل عمومی به روی زنان مطالبه شده بود، توسط مجله زنان ( 1838-1848) منتشر شد. در دهه 1840، جنبش حقوق زنان در ایالات متحده، با پیمان آبشار سِنِکا (1848) آغاز شد و دستاورد آن، اعلامیه احساسات، که با تأکید بر ستم دیدگی تاریخی زنان، آزادی و برابری زنان را در عرصه های اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و سیاسی، طلب می کرد، در اعلامیه استقلال امریکا انعکاس یافت. این گردهمایی را شروع سازماندهی مستقل زنان بر اساس منافع خاص خودشان می دانند. در پی آن الیزابت کدی استانتن، انجمن ملی حق رأی زنان را تأسیس کرد. بریتانیا نیز از دهه 1840 به بعد، شاهد پدید آمدن جنبش های حق رأی زنان بود. به هر صورت، گسترش جنبش زنان در نیمه قرن نوزدهم سبب شد که بسیاری، آغاز موج او را نیمه قرن نوزدهم بدانند.[11]

در نیمه دهه 1880 برخی ایالت های امریکا به زنان حق رأی دادند، اما انگلستان به عنوان اولین کشور غربی در سال 1918 و پس از او امریکا در سال 1920 حق رأی زنان را به رسمیت شناختند.

سال های میان 1920-1960 را سال های فترت جنبش فمینیستی می دانند. دست یابی زنان به حق رأی در کشورهای مرجع که در آن جنبش های فمینیستی شکل گرفته و هدایت می شد و وقوع جنگ بین المللی دوم، از علل رکود این جنبش ها بود. البته این مسئله، به معنای خاموش شدن آتش مطالبات زنان برای حق رأی، آموزش و مظاهری از برابری، در کشورهای اروپایی و آسیایی نیست. حق رأی زنان در بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی، کشف حجاب در برخی کشورهای اسلامی و بسیاری اصلاحات موردیِ دیگر، در همین مقطع زمانی حاصل شد.

دهه 1960 میلادی آغاز خیزش جدیدی است که به موج دوم فمینیستی معروف شده است. دهه 60 قرن بیستم میلادی دهه اول اوج جنبش های تند اجتماعی و شکل گیری نظریه های جدید فمینیستی، به خصوص نظریه های متأثر از گرایش های چپ، و حرکت های انقلابی زنانه، به ویژه در سال های 1968-1973 آشکار می ساختند، اما در این میان نباید از نقش بسیار مهم نظام سرمایه داری غافل شد. سرمایه داری سازمان یافته با ایجاد تغییراتی در ساختار اشتغال، نیازهای بازارکار و نظام آموزشی، در موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان آثار شگرفی بر جای گذاشت: «روحیه لیبرال دهه 1960 و موفقیت های آشکار جنبش های حقوق مدنی، همه اقلیت ها و گروه های ناراضی دیگر را به سازماندهی و طرح تقاضاهایشان تشویق می کرد... به قول چیف، بدون وجود چنین شرایطی، فمینیسم نمی توانست به نیرویی دست یابد که یافت.»[12]

آن چه موج دوم فمینیسم را از موج اول متمایز می سازد، تأکید بر نقد فرهنگی و نظریه های فرهنگی است. در این مورد، تمام جنبه های شناختی و نمادین، از جمله زبان، برداشت ها و آگاهی های عمومی، فلسفه، هنر، علم، رفتارهای اجتماعی و حتی نوع پوشش، نقّادی شد و تمامی این حوزه ها عرصه مبارزه فمینیستی قلمداد شد.[13] موج دوم فمینیسم، به عنوان یک نظریه مطرح شد و با پی گیری آنان از اوایل دهه هفتاد، مطالعات زنان به برنامه های درسی دانشگاه ها و کالج ها راه یافت و به عنوان شاخه آکادمیک جنبش آزادی بخش زنان مطرح گردید.[14]

طرفداران موج دوم می کوشیدند تا تحلیل وضعیت زنان، علل فرودستی و وضعیت آزمانی آنان و نیز راهبردهای خود را در قالب نظریه های عام و جهان شمول ارائه دهند. مهم ترین گرایش های فمینیستی موج دوم ( رادیکال و لیبرال ها) به رغم تفاوت های خود توانستند به یک دستور کار کم و بیش مشترک مبارزاتی دست یابند. از یک سو، بسیاری از راهبردهای لیبرال ها به عنوان برنامه های مرحله ای رادیکال ها نیز پذیرفته می شد و از سوی دیگر، با نفوذ گفتاری رادیکال ها، رفته رفته برخی از خواسته های آنان، از جمله تأکید بر منع تبعیض همه جانبه، حق زن بر جسم خود و مبارزه با خشونت علیه زنان، در دستور کار لیبرال ها قرار گرفت. برابری، گفتمان غالب فمینیسم موج دوم بود.

از نیمه دهه 1970-1990 زمینه های ظهور موج سوم فمینیسم شکل گرفت که بیش از هرچیز مرهون تحولات نظام سرمایه داری، مطرح شدن دیدگاه پست مدرن و عکس العمل های ناشی از تندروی و یک جانبه نگری موج دومی ها بود، به گونه ای که امروزه بسیاری از طرفداران گرایش های موج دومی از منتقدان آن شمرده می شوند.

چند ویژگی مهم، موج سوم را از موج دوم متمایز می سازد که مهم ترین آن تأکید بر تفاوت هاست، به گونه ای که برخی، تلاش برای پاسخ به معضل تفاوت را ویژگی اصلی موج سوم دانسته اند: مسئله تفاوت، هم از سوی گروه های مختلفی از زنان، از جلمه رنگین پوست ها و زنان امریکای لاتین (که موج دوم را به دلیل نادیده گرفتن مشکلات خاص گروه های مختلف زنان و توجه خاص به مسائل زنان سفید پوست طبقه متوسط، نقد می کردند) و هم از سوی پساتجددگرایان ( که بر ارائه: 1- تصویری جوهری، لایتغیر و یکپارچه از «زن» ، 2- تبیین های فراگیر و فارغ از زمینه های زمانی و مکانی در مورد پدرسالاری، 3- راهبردهایی عام و جهان شمول، خط بطلان می کشند، و از نگاه آنان هر اقدامی برای ارائه نظریه واحد فمینیستی محکوم به شکست است و به تعداد گروه ها و اصناف و بلکه به ازای هر فرد یک پروژه فمینیستی وجود دارد) مطرح گردید.

موج سوم، گرچه در مقام عمل، جنبش فمینیستی را با بحران مواجه می سازد، اما در مقام نظر، گامی به پیش شمرده می شود. حرکت به سمت تولیدات نظری و نقد شاخه های مختلف علوم، از ویژگی دیگر موج سوم است.[15]

مبانی اندیشه فمینیسم

از مبانی مهمی که در شکل گیری جنبش فمینیستی بیشترین آثار را داشت، معرفت شناسی فمینیستی، دین و روان شناختی را می توان نام برد.

1- معرفت شناسی فمینیستی

معرفت شناسی یا نظریه معرفت شاخه ای از فلسفه است که به بررسی شناخت، اقسام معرفت ومنابع معرفت و ... می پردازد.

معرفت شناسان از چیستی معرفت و شرایط آن بحث می کنند و آراء گوناگونی مطرح می نمایند که پرسش از چیستی معرفت پرسش اساسی است ولی فمینیست ها در معرفت شناسی فمینیستی به جای پرسش از خود معرفت پرسش از فاعل شناسایی را بیشتر مورد توجه قرار دادند که معرفت چه کسی مورد نظر است آیا معرفت شناسی به معرفت مردان نظر دارد یا به معرفت زنان؟ زیرا به نظر فمینیست ها جنسیت در معرفت تأثیر دارد و پاسخ این که چه کسی معرفت دارد؟ زن باشد یا مرد، فرق می کند.

فمینیست ها در معرفت شناسی هم بر تأثیر جنسیت در معرفت تأکید دارند که باید پرسش از معرفت را به پرسش از فاعل شناسایی برگردانند و به تأثیر جنسیت و عوامل اجتماعی و سیاسی در بررسی معرفت توجه کرد. اما در معرفت شناسی رسمی فردی دانسته و به نقش جنسیت، تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی و عواطف بشری را توجه نکردند. فمینیست ها به تفاوت جنس (sex) و جنسیت (gender) معتقدند. اصطلاح «جنس» بر تفاوت بیولوژیکی مرد و زن دلالت دارد، «جنسیت» به ویژگی های شخصی و روانی ناظر است که اجتماع آنها را تعیین می کند.

مطلبی که فمینیست ها بر آن تأکید دارند، و می توان آن را زیر مجموعه معرفت فمینیستی شمرد، تأثیر دسته بندی ها، موقعیتها و روابط اجتماعی در معرفت است. جنسیت یکی از مهم ترین مبانی دسته بندی های اجتماعی است. این دسته بندی موجب پیدایش تصورات قالبی منفی و پیشداوری جنسی گردیده که رفتار تبعیض آمیز آشکار را در برخی کشورها بدنبال دارد. بنابراین هسته شناختی تبعیض جنسی تصورات قالبی است. اغلب نسبت به زنان تصورات قالبی نیرومند و پایداری وجود دارد که از نظر تعداد بیشتر ، و از نظر محتوا منفی تر، در مقایسه با تصورات قالبی نسبت به مردان است. در بسیاری از فرهنگ ها فرض می شود که مردان دارای خصلت های مطلوبی مانند قاطعیت، قوت، اعماد به نفس، بلند پروازی، و عقلانی بودن هستند، در مقابل، فرض می شود که زنان از صفات ظاهراً نامطلوبی مانند انفعال، سلطه پذیری، عدم قاطعیت، عاطفی و وابستگی برخوردارند. این احساس که زنان از نظر ارزشهای اجتماعی، فردی، و شخصیتی چیزی کمتر نسبت به مردان دارند، در درون خود جنبش فمینیستی را پرورش داد و بالنده نمود.

2- الهیات مسیحی و یهودی

عامل دیگر و مهمترین عامل تبعیض، دین مسیحی است؛ مفاهیمی چون گناه ذاتی یا گناه اولیه، حلول و تجسد، تثلیث، فدیه، کلیسا و مانند آن، مفاهیمی خاص مسیحیت است که موجب تمایز الهیات مسیحی از سایر ادیان توحیدی می شود. براین اساس انسان در گناه زاده می شود زیرا نخستین پدر و مادر او گناهی کردند که اثر آن در سرشت فرزندان بشر باقی ماندو تا ابد هر فرزند آدمی بر این گناه زاده می شود. گناهی که موجب رانده شدن آدم و حوا از بهشت شد، و عامل آن گناه را هم «زن» معرفی می کند.

بدون شک سابقه این نوع نگاه به خطای آدم و حوّا به فرهنگ یهودی باز می گردد و در این موضوع مسیحیت و یهودیت، یکسان می اندیشند، هرچند راه رهایی از آن گناه ذاتی در هر یک از دو دین متفاوت است.

در الهیات مسیحی، «مار» (نماد شیطان در کتاب مقدس) و «زن» را موجوداتی معرفی می کند که منشاء شرارت اند. و با همکاری آن دو و تسلیم شدن زن نسبت به اغواگری شیطان، مصیبت بر آدم (مرد) سرازیر شد. بدین ترتیب تبعیض در اندیشه یهودی- مسیحی نسبت به زن وجود دارد، در فرصت ایجاد شده جنبش های فمینیستی به گونه ای شکل می گیرد که مجوز ستم نمودن مردان بر زنان را بر نمی تابد و از طریق بنیان فمینیسم بر نفی دین، (سکولاریسم) و اومانیسم زمینه شکل گیری فردگرایی را نیز فراهم می کند.

3- عامل روانشناختی

فمینیست های روانکاو به تبعیت از زیگموند فروید و دیگر روانکاوان معتقدند که فرزندان از طریق همانند سازی با والدین الگویی متفاوت رشد شخصیتی خود را سازمان می دهند. فروید با تأکید بر تفاوت الگوهای شکل گیری شخصیت دختر و پسر به جای آنکه منشأ تفاوت های جنسی را در وراثت(یا محیط) بجوید، علت آن را روان شناختی دانست و اظهار نمود که مردانگی و زنانگی ساخت های روانی اند که طی فرایند رشد روانی- جنسی کسب می شوند کودکان به هنگام تولد گرچه از اندام های جنسی متفاوتی برخوردارند اما فاقد هویت جنسی اند. با وجود این، داشتن یا نداشتن آلت رجولین عاملی تعیین کننده در کسب ذهنیت و هویت جنسی است. پسر در مرحله اُدیپی از ترس اخته شدن، خود را با پدر همانند می نماید و هویت مردانه خود آگاه می شود. از سوی دیگر دخترها از رشک بی آلتی رنج می برند و ارزش مادر از آن جهت که فاقد آلت رجولین بوده در نظر دختر خردسال کاهش می یابد هنگامی که دختر خود را با مادر همانند می شمارد نگرشی تسلم طلبانه را با شناخت «درجه دوم» بودن همران است می پذیرد.

نظریات فمینیستی

باید یادآور شد که فمینیسم در متن ادبیات مکتبهای فکری موجود تازه لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم شکل گرفت؛ لذا به گونه های متفاوت فکری تقسیم می شود که هر کدام به بررسی علل فرودستی زنان و ارائه راهکار می پردازند. مثلا فمینیسم لیبرال که از گروههای اولیه فمینیسم است بر آزادی حقوق برابر تأکید می کند. نوع مارکسیستی آن بر رهایی کامل زنان در پیشبرد مبارزات طبقاتی و دیگر مقولاتی که در مارکسیسم اهمیت دارد معتقد است. فمینیسم سوسیالیستی نیز، چهارچوب جامعه گرایی و همبستگی را محور فعّالیت خود قرار داده است. سوسیالیستهای تخیّلی زنان را هم در اجتماع و هم در خانه مورد ستم می دانند. عامل رهایی، پایان سرمایه داری و رفع سلطه نظام پدرسالاری است.[16] و نوع رادیکال آن فعّالیت خود را از دهه شصت به بعد آغاز کرد و از انگیزه های اصلی این نوع فمینیسم، سرخوردگی از جنبش چپ جدید و این احساس روزافزون که در حالتی، مرد به دلیل جنسیت خودش و با وجود علایق سیاسی- اجتماعی و اقتصادی مایل است تا سلطه آشکار یا نهانی را بر جنس زن اعمال دارد. در همین نوع است که دیگر امید به تغییرات در نهادهای سیاسی یا دگرگونیهای اقتصادی یا تصویب و اعمال قوانین و حقوق زن برای رهایی از سیطره مرد، امری فرعی، تلقی می شود. این نوع فمینیسم سرزمین یا زندگی بدون مردان را مطرح می کند. نوع فمینیست سیاه هم وجود دارد که معتقد است به زنان به دلیل نژادشان ستم می شود.

اهداف جنبش های فمینیستی

اهداف، آرمان و خواسته های جنبشهای زنان و گروههای فمینیستی گسترده، متنوع و متفاوت است. در این نوشتار اهداف و خواسته های جنبشهای زنان و گروهای فمینیستی در دو قسمت ذکر می شود: قسمت اول استنتاج از نظرات فمینیستهایی است که آراء آنها در کتب و نشریات مختلف نقل و ذکر شده است و قسمت دوم اهدافی است که توسط جنبش زنان در کنفرانسهای نایروبی و پکن مطرح و مورد تأکید واقع شده است.

الف) خواسته ها و اهداف فمینیستها از خلال نوشته هایشان

1- اصالت دادن به انسانیت افراد بدون توجه به جنسیت آنها

2- مبارزه با عقیده ناقص بودن زنان در زمینه های مختلف

3- ارائه دیدگاه جدید از علوم از منظر زنان

4- برابری زن و مرد

5- نفی تفکیک بین زنان و مردان

6- جلوگیری از خشونتهای جنسی علیه زنان

7- جداکردن روابط جنسی منتج به باروری از روابطی که فقط منظور کسب لذت است و به رسمیت شناخته شدن حقوق و آزادی زن در این روابط

8- به رسمیت شناختن حق زنان برای تصمیم گیری در مورد جلوگیری از حاملگی و سقط جنین

9- به رسمیت شناختن خانواده های تک والدینی و مادر مجرد

10- دفاع از حقوق کودکان نامشروع و برابر دانستن حقوق آنها با کودکان مشروع

11- محق بودن زنان در برخورداری از هویتی مستقل از هویت شوهر و پدر

12- ایجاد جهانی دوجنسی و حذف صفات زنانه.[17]

13- به رسمیت شناختن همجنس گرایی[18]

ب) خواسته های جنبش زنان تصویب شده در کنفرانسهای نایروبی وپکن

1- مشارکت در ساختارهای قدرت (حکومت)

2- رعایت حقوق بشر در خصوص زنان

3- تقویت استقلال اقتصادی زنان

4- کمک به فقرزدایی از زنان

5- تأمین آموزش و تربیت حرفه ای زنان در تمامی سطوح

6- تأمین بهداشت زنان

7- رفع هرگونه خشونت نسبت به زنان

8- مشارکت زنان در حل فصل اختلافات، جنگها و حمایت از آنها در زمان بروز جنگ

9- توجه به شرکت برابر زنان در هنگام تدوین سیاستها و تنظیم برنامه ها در تمامی سطوح و در همه زمینه ها

10- تقویت نقش وسایل ارتباط جمعی سنّتی در افزایش آگاهی عمومی در خصوص تساوی زن و مرد

11- تقویت فعّالیّتهایی که مسئولیت متقابل زن و مرد را نسبت به یکدیگر افزایش داده و تساوی آنها را تضمین می کند.[19]

گرایش های فمینیستی

بی گمان ستم به زنان، یکی از سیاه ترین نقطه های تمدن بشری است، چه آن زمان که انسان شناخته نمی شد و با او مانند حیوانات اهلی رفتار می کردند و به هنگام قحطی آنان را می کشتند و گوشتشان را می خوردند[20] و چه تا همین اواخر که قوانین اروپا، زن را از اغلب و اهمّ حقوق، محروم نگاه می داشت. هر گونه تلاش در بهبود این روند، البته موجّه و معقول می نماید، اما یکی از جریانات مدّعی انحصاری در دفاع از حقوق زنان، رویکرد فمینیستی است که اینک می خواهیم، دریابیم آن جریان آیا برمبنای صحیحی استوار است و می تواند پاسخگوی مشکلات زنان باشد یا براین مشکلات می افزاید؟

فمینیسم واژه ای فرانسوی است که به آن چه در قرن نوزدهم تحت عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق می شد. می دانیم که در دهه 60 میلادی، واژه های «ستم» و «آزادی» در فعالیت های سیاسی چپ نو، کلماتی کلیدی به شمار می رفت[21]. اینک به اقسام فمینیسم در غرب اشاره می کنیم.

1- لیبرال فمینیسم : فمینیست های اوّلیه که از فردگرایی لیبرالی متأثر بودند در قرن هیجدهم معتقد بودند که سرشت زنان و مردان، کاملاً یکسان است و نقش جنسیت را به کلی و به نحو متعصّبانه و علیرغم زیستی و تجربی، منکر شدند.

2- فمینیسم مارکسیستی: از نظر مارکسیسم، مفهوم «طبقه» کلید درک تمام پدیده های اجتماعی از جمله ستم بر زنان است. جامعه مطلوب مارکسیسم، جامعه بدون طبقه است و برخورد مارکسیسم با مسأله زن طبیعتاً در پیوند با روش ماتریالیسم تاریخی است، از این رو سرشت زن را متشکل از رابطه متقابل دیالکتیکی بین عمل او(Praxis) ساختمان زیستی و شرایط اجتماعی او می داند.

3- فمینیسم رادیکال:[22] این گرایش با تلاش برای از بین بردن ساختار هرگونه تمایزات و تفاوت های جنسی گونگی (Gender) دارد تفاوت دو جنس را نه تنها در عرصه های قانون و اشتغال، بلکه در روابط شخصی، در خانه و حتی در تصورات درونی مورد تعرّض قراردهد.

4- سوسیال فمینیسم: این جریان می کوشد با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی، مسائل مورد توجه رادیکال فمینیسم را بررسی کند و به گفته ژولیت میچل Juliet michel:« به این گرایش، روایتی فمینیستی سوسیالیستی بدهد».[23] در این نظریه که تلفیقی از دیدگاه های دو نظریه اخیر است، سوسیالیست ها معتقدند که هم نظام جنسیّتی و هم نظام اقتصادی، در ستم بر ضد زنان نقش دارد و بسیاری عوامل عینی دیگر را انکار می کنند یا نمی بینند.[24]

5- فمینیسم پست مدرن: از دهه هفتاد به بعد، گروهی متأثر از دیدگاه های پست مدرنیستی با تکیه بر روان شناسی رفتارگرایانه بر حفظ ویژگی های زنانگی تأکید ورزیدند. آنان باورهای فمینیست های رادیکال را قابل دسترسی می دانند، به گونه ای که خود می تواند اشکال جدیدی از ستم را بیافریند. اینان معتقدند که زن، نیازمند خانواده، همسر و فرزند است. نه نقش ازدواج و نه نقش مادری، بلکه نوع روابطی که از بدو تولد میان دختر و پسر، تفاوت و تقارن ایجاد می کند، موجب سلطه بر زنان شده است.

دستاوردهای فمینیسم

الف) مهم ترین دستاوردهای نهضت فمینیسم کم کردن فاصله دو جنس در عرصه خانه و اجتماع عنوان شده است. با توجه به تعریف جدیدی که از روابط خانواده گی و مدیریت خانه می شود، نظام سنتی در خانواده با چالش روبرو شده است؛ زنان، دیگر تحت قیمومیت مردان نیستند و می توانند آزادانه امیال فردی خود را دنبال کنند. شعارهایی چون حق تسلط بر بدن، آزادی سقط جنین و کنترل موالید در بستر فردگرایی مطرح گردید و بر حق انتخاب زنان در نوع روابط جنسی با همجنس یا جنس مخالف و «تجاوز جنسی» در معنای جدید، خود نه به معنای روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج، بلکه به معنای روابط جنسی غیر رضایت مندانه، حتی میان دو همسر است. از این رو در حالی که ارزش های خانواده نادیده انگاشته می شود از روسپی گری رضایت مندانه حمایت می شود. بدین ترتیب خانواده کارکردهای اصلی خود را از دست می دهد؛ به عنوان مثال، بهره مند شدن اعضای خانواده از شبکه عاطفی و تعلقات این نهاد، انتقال فرهنگ، سنت ها و انواع شناخت ها و اجتماعی نمودن فرزندان از وظایف مهم خانواده می باشد. اما این کانون به گونه ای دگرگون می شود که فقط اشکال متعدد همزیستی را شامل گردد ( چنانکه در کنفرانس پکن 1995 واژه خانواده حذف شد و به جای آن واژه اصل خانه یا house holdاستفاده کردند). بدین ترتیب ریشه های استحکام نهاد خانواده سنتی، آرام آرام، برانداز می شود در اجتماع هم حکومت های مرد سالار و اقتدارگرای دیروز، کم کم جای خود را به حکومت هایی دادند که واقعیت حضور برابر زنان با مردان را، در صحنه های کلان سیاسی و اقتصادی می پذیرند. پس تحصیلات عالیه، اشتغال، افزایش خودآگاهی، حضور در عرصه های مدیریتی و اقتصادی و تأخیر در ازدواج و... را از دستاوردهای اندیشه فمینیستی شمردند. در این میان اشتغال زنان در کنار تحصیلات بالا، در اندیشه فمینیستی از جایگاهی خاص برخوردار است چون آنان را از محیط خشک و یک نواخت خانه رها می سازد، عقلانیت اجتماعی آنان را در پرتو حضور در عرصه های عمومی شکوفا می کند، خود باوری آنان را افزایش می دهد و قدرت سیاسی آنان را در خانه و اجتماع فزونی می بخشد. اولین اثر استقلال مالی زنان ایجاد امنیت خاطری است که با اتکا بر آن بتوانند در برابر ستمگری های سرپرست خانواده ایستادگی نمایند زیرا قدرتمندی هر زن در برابر همسر خویش انزوای فرهنگ مرد سالاری را در خانواده به دنبال دارد. اشتغال می تواند زنان را در برابر نظام سیاسی پدرسالاری هم تقویت کند از این رو ضرورت اشتغال زنان شعار بیشتر فمینیست هاست.

ب) دستاوردهای دیگر این جنبش ترویج فرهنگ فردگرایی است.

پیامد های فمینیسم

پیامدهای مثبت (از نظر فمینیستها)

برخی پیامدهای این نهضت که در آثار طرفداران جنبش زن مدارانه، از آن به عنوان آثار مثبت یاد می شود، به شرح ذیل است:

الف) شرکت زنان در تصمیم گیریهای اجتماعی و سیاسی در سطح خرد و کلان؛

ب) کسب استقلال اقتصادی زنان؛

ج) به دست آوردن حس اعتماد به نفس زنان برای حضور در صحنه های قدرت اقتصادی و سیاسی؛

د) ایجاد تردید در بسیاری از باورها و آموزه های سنتی و متقاعد ساختن رهبران و اندیشمندان به بازنگری در آموزه ها؛

ه) حضور زنان در عرصه های علمی، ادبی و هنری و ارتقای سطح فرهنگی آنان.

پیامدهای منفی فمینیسم

1- تجاوز و تهاجم جنسی

با حضور گسترده و بدون قید و بند زنان در اجتماع و غلبه فرهنگ آزادی جنسی برای دو طرف محیط و شرایط بیشتر از گذشته برای کامجویی های خارج از چارچوب قانونی مساعد شده است. و در این جا است که برتری جسمی مردان، باعث افزایش چشمگیر تجاوزات جنسی در این محیطها گشته، بطور مثال طبق آخرین آمارها در حال حاضر سالیانه در آمریکا حدود 300 هزار، در سوئیس 4هزار و در آلمان 160 هزار نفر مورد تجاوز قرار می گیرد.

در یک بررسی انجام شده در میان 47 هزار زن، در سال 1995 از سوی پنتاگون مشخص شد که 61% از زنانی که در ارتش آمریکا خدمت می کنند مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند. این رسوایی بخوبی روشنگر عواقب برابری، تساوی زن و مرد و اختلاط آنها است.

2- ازدواج بدون پیوند زناشویی

پس گسترش فمینیسم اروپا، شاهد تغییرات شدیدی در حوزه عشق، ازدواج و خانواده است. اخلاقیات سنتی جنسی به تدریج ناپدید گردیده و به وسیله دیگر اخلاقیات بسیار خشن برای زنان و نسبتاً آزاد برای مردان جایگزین شده است.

اروپا در جستجوی مولفه هایی است که ابعاد خانواده را تعیین کند. چه اینکه در حال حاضر بر شمار زنانی که بدون پیوند زناشویی دارای فرزند می شوند، افزوده می شود، که همه اینها ناشی از تغییر نقش زنان و مردان و ارزشهای آنان است.

3- دگرگونی نقش ها

بدون شک، جنبش به اصطلاح دفاع از حقوق زن (فمینیسم ) و روشنفکران حامی آن در حد قابل توجهی در فرهنگ کار و فعالیت هردو جنس بشر، هرج و مرج و بی نظمی به وجود آورده است. و باعث نابودی خصایص رفتارهای طبیعی انسانها شده است. بطوری که هر روز تعداد بیشتری از زنان به الگوهای رفتاری تهاجم و خشونت که الگوهای خاص مردان به شمار می روند جذب می شوند، در عین حال میان مردان جوان نیز تمایلی به سوی «زنانگی» با بذل علاقه به مسائلی از قبیل مد و رسیدگی به جسم و تن مشاهده می شود.

آنچه بیشتر باعث هیجان زنان جوان می شود، قدم نهادن به حیطه های مخصوص مردان است که به عنوان تمایل به آمادگی خطر کردن و کامجویی توصیف می شود.

4- ایجاد تقابل میان زن و مرد

توجه نکردن به نقش مکمل و متفاوت این جنس و ضرورت هماهنگی هرچه بیشتر آنها، موجب شده است که فمینیستها تصویری خشن و سلطه گر از جنس مرد ارائه دهند و در صدد مقابله و ستیز برای بازستاندن حقوق تاریخی از دست رفته برآیند و در مقابل مردها هم به حرکت های مشابه متوسل شوند.

5- تغییر نظام ارزشی و تزلزل خانواده

تأکید بیش از حد بر حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی و در اولویت قرار دادن اشتغال اقتصادی از یک سو و عدم توجه لازم به اخلاق، در کنار حقوق و بی مهری به نهاد خانواده و تحقیر وظیفه مادری و همسری، عملاً زیانهای جبران ناپذیری به همراه داشته است. کم شدن میزان ازدواج و ازدیاد طلاق و سست شدن خانواده و نقش فراوان آن در ناامنی اجتماع و بروز فساد و فحشا از آثار طبیعی تغییر نظام ارزشی است.

6- مشکلات اقتصادی

سلب مسئولیت اقتصادی از همسران و پدران و روانه کردن زنان به محیط کار با توجه به محدودیتهای جسمی زنان و نابرابری شرایط و زمینه های اقتصادی، عملاً به فقر بسیاری از زنان انجامید. همچنین خروج زن از محیط خانه موجب افزایش هزینه های خانه شد.

البته علاوه بر مشکلات فوق باید مسائل مربوط به محیط کار را نیز افزود. همچنین آسیب پذیر بودن بیشتر زنان به دلیل محدودیتهای جسمی و ناتوانی از انجام کارهای سنگین و تحقیر شدن توسط همکاران مرد، از جمله مشکلات زنان شاغل است.

7- تغییر چهره ظلم برضد زنان

به نظر فعالان فمینیسم بردگی و بهره کشی از زنان در کشورهای به اصطلاح توسعه یافته از بین رفته است ولی با نگاهی عمیقتر به نوعی جدید از بردگی و بهره کشی از زنان بر می خوریم که در نظام سرمایه داری، زن ابزار توسعه اقتصادی جذب سرمایه است، نه موجودی انسانی به همین سبب، زن در تبلیغات تجاری، فیلمهای سینمایی و صنعت توریسم از جایگاه ویژه ای برخوردار است!!!؟

8- سوء استفاده قدرتهای سیاسی

نهضت فمینیسم، مانند دیگر جریانهای اصلاحی در بستر زمان مورد استفاده قدرتها قرار گرفته است. در کشورهای غربی فمینیستها یک امتیاز بالقوه و دائمی برای احزاب سیاسی محسوب می شوند. احزاب سیاسی از تبلیغات و تظاهرات زن گرایان بهره می گیرند و وعده های کاندیداهای این احزاب به زنان، در واقع تضمینی برای پرشدن صندوقهای رأی به نفع خودشان است.

 

 

پی نوشت ها:

[1] - سوره نساء، آیه 25، و مائده آیه 105.

[2] - سوره نور، آیات 30 و 31.

[3] - سوره روم، آیه 21.

[4] - سوره روم، ایه 21.

[5] - Feminism.

[6] - ر.ک: فرهنگ نشر نو، ص421 ؛ فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص 597؛ جین فریدمن، فمینیسم ، ص 6، و نیز ر.ک:

[7] - ر.ک: افسانه نجم آبادی، « در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد» ، نیمه دیگر، چاپ آمریکا، ش2، پاییز 1374، ص 121.

[8] - در زبان عربی، از نهضت زنان به «تحریر المرأة» و از فمینیسم ایدئولوژیک به « نسویّه» تعبیر می شود.

ر.ک: هبه رووف عزت، المرأة و العمل السیاسی ( چاپ اول: امریکا، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1995م)، ص50.

[9] - همان.

[10] - البته این سخن، با ادعای ایدئولوژیک ( گرایش مند) بودن جنبش فمینیسم ، حتی موج اول آن، چندان منافاتی ندارد.

[11] - ر.ک: حمیرا مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، ص51 ؛ جین فریدمن، فمینیسم ، ص7؛ جرج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر؛ ص 666 نورماکلرموروتزی، «مسئله فمینیسم در ایران» گفتگو، ش26، آبان 78، ص 131 و شیده شادلو، « جنبش اجتماعی زنان» ، حقوق زنان ، ش15، ص13.

[12] - حمیرا مشیر زاده، همان، ص 184 و 500.

[13] - همان، ص 309.

[14] - همان، ص 318.

[15] - ر.ک: حسین بشیریه، «نظریه های فرهنگی در فمینیسم ». زنان فردا، ش1 ، ص52؛ حمیرا مشیرزاده، همان، ص 369و 516؛ جین فریدمن ، همان، ص 136؛ عبدالکریم رشیدیان، از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، ص 646-649؛ محمد ضمیران، گفتمان زنانه، انقلاب در عشق و دگرگونی اندیشه های فلسفی در پایان هزاره دوم، ص 205-218؛ گرگورمک لنان، پلورآلیسم، ص 19-45 و نیستن انا، تجدید نظرهای فرامدرنی در سیاست، ص 41-68.

[16] - همان، ص 264.

[17] - پیام زن، شماره های 35-37.

[18] - در توجیه علت بیان این خواسته شاید بتوان گفت که عصر مدرن و پسامدرن در واکنش به دوران قبل از خود که انسان مفهوم اراده و تقدیر خداوند تلقی می شد و باری از مسئولیتها و تکالیف شایسته بندگی را به دوش می کشید، عصر انسان محوری در حوزه فکر و فلسفه و عصر سلطه و نگاه ابرازی به طبیعت در حوزه فن و تکنیک و دانش است. در عصر جدید و پس از آن، بر مفهوم آزادی و لذت جوئی انسان نگاه مبالغه آمیزی می شود تا بدانجا که در مقابل همه ارزشهای منبعث از مذهب و ایدئولوژی ، هر اندیشه و عملی که ظاهراً در راستای آزادی و اختیار انسان باشد مجاز خواهد بود. بی بندوباریهای جنسی در چند دهه اخیر، ضایعات سنگینی را در روابط اجتماعی و فردی اشخاص وارد نموده و منجر به انحرافات اخلاقی گسترده شده است. بعلاوه تولیدکنندگان برنامه های رسانه ای در چند دهه اخیر با بهره برداری از تکنیک های پیشرفته سخت افزاری و نرم افزاری توانسته اند در حوزه فرهنگ عمومی که جهانی هم شده است و در فرآیند جامعه پذیری، جایگزین نهادهای سنتی ضعیف شده، گردند. آنها در صحنه رقابتهای اقتصادی با ترویج خشونت، سکس و هیجان به ویژه برای نسل جوانتر، منافع مادی و سود بیشتر خود را می جویند و لذا هرپدیده نو و بدیعی را هرچند که خطر آفرین و مضر باشد برای جلب توجه نسل تنوع طلب و سرگشته جدید عرضه می کنند. از این روست که می بینیم هم جنس گرائی با همه آفات و مضراتش تحت عنوان دفاع از آزادی های فردی، به عنوان هدف مطرح می شود و علم و تکنیک هم با قویترین ابزارها و فنون به خدمت این اندیشه منحرف در می آیند و رسانه ها هم به طور هم آوا آن را تبلیغ کرده و اشاعه می دهند.

[19] - اکبر ملکی زاده ، همان.

[20] - رساله نوین، نگارش، ترجمه و توضیح: بی آزار شیرازی عبدالکریم، ج3.

2. Walte dill sca and franklin J-Meine; The American peoples Encyclopedia V.8; P.442.

[22] - بازارگاد بهاءالدینی، مکتب های سیاسی ، انتشارات اقبال، ص 94-93.

[23] - نقل ازمجله شماره 31، ص 43، مجله زنان.

[24] - نگاهی به فمینیسم، قم، آذر 1377، ص 19-18.

 

فهرست منابع

1) فاطمی، رضا، افشای چهره یکی از تئوریسین های فمینیسم، ماهنامه عاشورا، پیش شماره، مهرماه 1372.

2) شریعتی، علی، بازگشت به خویشتن.

3) شفیعی سروستانی، ابراهیم، تازه های اندیشه 8، «جریان شناسی دفاع از حقوق زنان»، طه، قم، 1379.

4) تازه های اندیشه 2، «درآمدی بر اندیشه فمینیسم»، انتشارات دبیرخانه مجمع گروه های معارف اسلامی، قم، 1377.

5) «تأثیر غرب گرایی بر قشر زنان»، مجله صبح، شماره 79، اسفند 1376.

6) شفیعی سروستانی، اسماعیل، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، تهران، موسسه کیهان، 1374.

7) جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج3، 1375.

8) رفیعی، مهدی، جریان روشنفکری در ایران، قم، دبیرخانه مجمع گروههای معارف اسلامی، 1377.

9) فرنچ، مارلین، جنگ علیه زنان.

10) هیوو، آندرو، «چهار محبث اساسی فمینیسم »، ترجمه رزا افتخاری، مجله زنان، شماره 32، بهمن 57

11) آل احمد، جلال، خدمت و خیانت روشنفکران، انتشارات فردوسی، چاپ سوم.

12) پاملاابوت و کلروالاس، در آمدی بر جامعه شناسی نگرشهای فمینیستی، ترجمه مریم خراسانی، انتشارات دنیای مادر، 1377.

13) سبحانی، محمد تقی و زیبایی نژاد، محمد رضا، در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1379.

14) شریعتی، علی، روشنفکر و مسئولبیت های او در جامعه.

15) سعید زاده، محسن، زنان در جامعه مدنی چه اندازه سهم دارند؟ تهران، انتشارات قطره، 1377.

16) زنان، «مصاحبه با لی امامی» شماره 13.

17) جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، نشر فرهنگی رجا، ج5، 1375.

18) آرین، علی و میرسعید قاضی، علی، سند چهارمین کنفرانس جهانی زن، کارپایه عمل و اعلامیه پکن، مرکز امور مشارکت زنان در نهاد ریاست جمهوری، زمستان، 1375.

19) رجبی، فاطمه، «توسعه و روز زن»، صبح، شماره 85، مهر 1375.

20) صحیفه نور.

21) قرآن مجید.

22) نلسون، گزیده اساسی طب کودکان.

23) مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا، 1376.

24) نقش زن در غرب از گذشته تا حال، شورای فرهنگی- اجتماعی امور زنان، مجله صبح، شماره 78، بهمن76.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد